معنی تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن, معنی تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن, معنی تoت mkszp، ikmاc [bmg fjbd lcbj، ticsت lcbj، kszp lcbj، تoت lcbj, معنی اصطلاح تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن, معادل تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن, تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن چی میشه؟, تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن یعنی چی؟, تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن synonym, تخت ومسطح، هموار جدول بندی کردن، فهرست کردن، مسطح کردن، تخت کردن definition,